به میم، که با هم قد کشیدیم.
خب من دوست داشتم شبیه ریچارد اشکرافت - خواننده و شاعر و آهنگساز ِ د ورو - باشم. لاغر . موهای پر و چرب. روی هرویین، کوکایین، کوفت و زهر مار. با عینکهای گرون. افسرده و انگلیسی. دوست برادرای گالاگر. کسی که کریس مارتین بهش میگه بهترین خوانندهی جهان. اما نشد، امکاناتش مهیا نبود.
همهی این حرفا راجع به بزرگ شدن، منو میزنه زمین عشق من.
مثل یه گربه توی گونی که منتظره غرق بشه شدم.
این دفعه نوبت منه.
کاش همونجور که دراز کشیدی، فکر منم باشی.
الان، دیگه دوا هم جواب نمیده، فقط بدترت میکنه.
اما من که میدونم ، باز هم صورتت رو میبینم.
میدونم که دارم از دست میدمت.
اون خیابون ِ قدیمی رو ول کردم.
پس اگه میخوای نشون بدی فقط بهم بفهمون،
بعد من توی گوشت میخونم که الان،
دیگه دوا هم جواب نمیده، فقط بدترت میکنه.
چون عزیزجون، اگه بهشت تو رو بخواد،
من هم میآم اونجا.
همونجور که گفتی تو از زندگیم بری منم بهتره که بمیرم.